Bu Blogda Ara

21 Şubat 2011 Pazartesi

آب امریکا

  روزای اول که اومده بودیم از دیدن ادمهایی که از خودشون اداهای مختلف در می اوردند راستیتش یه کم تعجب میکردیم . فکر میکردیم یا زیاد خوردن ونشنگول شدن  یا زده به سرشون تو خیابون بریک بزنن ببین خول شدن چه عالمی داره .اخه ما تو مملکت خودمون یا مملکتهای دوروبرمون خلاف سنگین بچه ها اواز خوندن در حین راه رفتن بود ولی اینجا طرف وامیسته وسط پیاد رو یا گوشه خیابون مثل دی جی ها یه چیزی می کنه تو گوشش واسه خوذش بریک می زنه انگار مایکل جکسون رو صحنه رفته . ولی گویا از اب امریکاست این خصوصیات . چون هنوز چند روز نگذشته بر و بچ هم شروع به ارایه حرکات غیر عادی و در اوردن صداهای عجیب و غریب کرده اند و البته خودم هم از این عارضه دور نمونده ام .تو خونه صداهای جک و جونور و مرغ و خروس از خودم ول می کنم تو خیابون هم با خودم بلند بلند حرف می زنم  بعد یهو به خودم میام دور و بررو نگا میکنم ببینم کسی منو دیده یا نه . فک کنم چند ماه بگذره حسابی یه دی جی خیابونی بشم . شاید از خلوتی شهر و هوای باصفا و هزارتا چیز مثبت باشه که ادم خل میشه . تو ایران از فشار سختی ها خول میشدیم انگار اینجا مردم از خوشی خل میشن . د

16 Şubat 2011 Çarşamba

روزمرگی

امروز کارت اجازه کارمون اومد . هر روز یه کارت برامون می رسه .این کشور چقدر کارت بازاره . رفتیم ازمایشات پزشکی .تو مرکز یه خانم ایرانی هم هست  خانم افشارکارمون رو با محبت انجام میده . رفتیم ازمایش خون بدیم دکتره  یه تلمبه به رگمون بست هر چی خون داشتیم مثل دراکولا کشید . 6 تا بطری پر کرد .فک کنم می خواد بفروشه خون ما رو. تازه 6 تا ظرف هم داده که هر روز به 2 تاش ب...نیم و درش رو ببندیم و براش ببریم . گذاشتیم زیر تخت که فردا براش ببریم . فک کنم می خوان درجه فشار رو بسنجن و ببین در اثر خوردن و خوابیدن ادمای مختلف هر روز  چقد گشادتر میشن . قراره جمعه بریم خانه جدید .یه خانه 2 خوابه برای 5 نفر ماهیانه 1400 $ . 4 ایرانی و یه افغانی . رفتیم باید به فکر وصل کردن اینترنت باشیم تا امورات بگذره .    .

11 Şubat 2011 Cuma

اخر شانس

امروز صبح رفتم کلاس زبان . 10-15 نفر ادم از همه مدل بودیم .سیاه بود عرب تایلندی کره ای ایرانی و...  همه هم ای کیو . خدا به امریکا رحم کنه .خانم معلم موقع توضیح دادن درس  یه چیزایی میگه بعد بلند بلند میخنده ولی هیچ کسی نمی خنده فقط بعضی ها با تعجب به همدیگه نگاه میکنند و نیش خند میزنند  . فکر می کنم چیز خنده داری میگه که میخنده . حالا شاید ما 5-6 ماه دیگه وقتی زبانمان یه کم بهتر شد به حرفای امروز معلم بخندیم .  امروز داشتند دوچرخه خیرات میکرند .3-4 تا از دوچرخه ها خوب بودند و ارزش داشتند ولی بقیه قراضه میزدند کلا 12 تا بود . نفری 1 دونه کلاه ایمنی دادند بعد رفتیم دوچرخه بگیریم شماره نوشته بودند دستم رو کردم تو نمره 12 در اومد یعنی  همه دوچرخه ها رو انتخاب میکردند اخری هر چی موند من بردارم .منم شماره رو دادم به پسر بچه یکی از خیرات کننده ها کلاه ایمنی رو هم گذاشتم سرش و رفتم .لوک خوش شانس به من میگن .دیروز هم صبح بلند شدم که مثلا برم کلاس  . بااتوبوس رفتم مرکز شهر بعد سوار تراموا شدم  یه وقت به خودم اومدم دیدم تراموا از شهر خارج شده داره تو بیانونا ویراز میده  پیاده شدم این دفعه این وری سوار شدم اومدم تا اول خط نمی دونستم کدوم ایستگاه باید پیاده شم قبلا یه بار اومده بودم ولی ازبس همه ایستگاهها به هم شبیه هست از صبح ساعت 8 تا 11.30 ظهر هی بالا پایین رفتم اخرش ایستگاه مورد نظر رو پیداکردم وقتی پیاده شدم دیدم بچه ها ایستگاه هستند گفتند کلاس تموم شده چرا الان اومدی ؟ دیگه روم نشد بگم ادم به این گنده گی گم شده بودم و مجبور شدم تو همه ایسگاهها پیاده بشم تا بلاخره اینجا رو پیداکنم . گفتم نه من کلاس نیومدم کار دیگه دارم . رفتم ساختمون وقتی همه رفتند و ابها از اسیاب افتاد منم برگشتم خونه.

10 Şubat 2011 Perşembe

سانفرانسیسکو

چند روز پیش رفتم سانفرانسیسکو . از ایستگاه سان ماتائو بلیط ترن گرفتم به قیمت 13 دلار رفت و برگشت .از سن خوزه تقریبا 45 دقیقه راه است . شهر قشنگی است با ساختمانهای دراز و بلند کنار دریا  .مرکز شهر رفتم .کلی ذوق زده شده بودم از دیدن ادم تو خیابونها .اخه تو سن خوزه اصلا ادم نمی بینی تو خیابوناش . اینجا از بس ادم کم  ادم وقتی با ادمها روبرو میشه هر کی ادم رو می بینه های /سلام خودمانی/ میکنه به ادم و رد میشه. رفتم پل گلدن گیت رو هم دیدم و غروب برگشتم سان خوزه .سوار اتوبوس شدم از مرکز شهر بیام ایستگاه ترن به راننده گفتم می خوام برم ایستگاه ترن سن خوزه  نمی دونستم به سن خوزه سن هوزی میگن راننده یه مرد میانسال چشم بادامی بود گفت سن هوزیییییی؟؟؟؟ ترنننن ؟؟؟؟؟ بعد مشت اش رو گرفت جلو من و چند بار باز و بسته کرد و صدای بوق قطار دراورد بووووبوووو و گفت ترنننن؟ گفتم اره بابا ترن.  موقع ظهر دیدم یه اغذیه فروشی غذا گذاشته هر کی میره یه ظرف یه بار مصرف ورمیداره هر چی دلش میخواد ورمیداره میاد قاشق چنگال میگیره میره . فکر کردم طرف چشم بادومی داره خیرات میده منم رفتم یه ظرف برداشتم رفتم قاشق بگیرم گفت غذا رو بزار رو ترازو دیجیتال  گذاشتم بعد گفت 10 دلار .چشمای من مثل شماره های ترازو دیجیتال هی فرکانس عوض کرد  خلاصه 10 دلار رو دادیم  .انجا هم چشم بادامی خیلی  زیاده اما نه به اندازه اینجا .انجا سیاه هم زیاد داره. امریکایی هم داره کم و بیش . ولی شهر همچنان دست چشم بادامی هاست
هنوز نمی دونیم خود امریکاییها کجای امریکا زندگی می کنند و سخت کنجکاوم این مسئله رو کشف کنم . به بچه ها میگم به نظرم برای دیدن امریکاییها باید به عراق و افغانستان بریم. فکر نمی کردم تو امریکا  نشه امریکایی پیدا کرد. به نظر میاد نسلشون منقرض شده واسه همینه اوباما رییس جمهور شده. .

خوش امدیم

با پرواز دلتا روز 18 زانویه از استانبول بعد از 12-13 ساعت پرواز وارد نیویورک شدیم .نیویورک سرد بود شب در هتل بودیم فردا دوباره با دلتا عازم فرودگاه سن خوزه در کالیفرنیا شدیم . در سان ویلی هستیم .
الان حدود یک ماهی هست که اینجا هستیم هوا همیشه بهاری است و میگویند همه فصول هوا همین جوری است .هوای واقعا لذت بخشی است .تمییز و بهاری . .خانه ها هم فوق العاده زیبا هستند .می گویند خانه 2 خوابه دوروبر 700-800 هزار دلار است اینجا . خانه ها همه ویلایی و شیک .همه یک طبقه وبعضی هم 2 طبقه با حیاط جلو و پشت خانه و فضای سبز در جلو خانه . کلا ادم خرکیف میشه . 
تنها چیزی که هست هنوز نتوتنستیم یک امریکایی تو سن خوزه ببینیم .از بچه ها کسی باور نمی کنه اینجا امریکا باشه . حدود 60درصد جمعیت چشم بادامی زاپن و کره و چین هستند 30 در صد هندی و 9درصد ایرانی و شاید 1 درصد امریکایی هم پیدا بشود .همه مغازه ها نوشته چینی زاپنی دارد ..  اینجا ماشین خیلی ارزون و خیابانها هم خلوت و گشاد  درست مثل سیاستمدارای ما . اتوبوسها همه همیشه خالی است چند نفر گریگوری سوار اتوبوس میشن ادم از قیافه داغنشون می ترسه . ماها که تازه اومدیم و ماشین نداریم برای صرفه جویی بلیط یک ماهه اتوبوس گرفتیم به مبلغ 70 دلار که هر قدر بخواهی ی توانی تا سر ماه از وسایل نقلیه عمومی داخل شهر استفاده کنی . بلیط تکی هر مسیر 2 دلار است و بلیط روزانه 6 دلار .ماهانه برای ما به صرفه تر است .
اینجا مغازه ها از خانه ها خیلی دوره .مغازه ها اندازه زمین فوتبال وسعت دارند .برای دیدن تمام مغازه باید 90 دقیقه بدوی . جنسها در حد عالی و قیمتها با اینکه میگویند کالیفرنیا خیلی گرانتر از جاهای دیگر امریکاست ولی قیمتها خیلی خوب است تقریبا نصف استانبول .گوشت خالص کیلویی 6-7 دلار است همین گوشت استانبول 20 دلار بود لامصب .از همه بیشتر از نانهای بی کیفیت ترکیه خلاص شدیم که مثل توپ فوتبال امریکایی بودند و فقط هم یک مدل نان داشتند به نام اکمک .اینجا انواع نانهای عالی از مدلهای دیده و ندیده ما فک و فراون است .
خلاصه فعلا خوش میگذره البته باید هرچه زودتر به فکر پیداکردن کارباشیم  چون زندگی به هر حال خرج دارد و باکسی هم شوخی ندارد .