Bu Blogda Ara

23 Nisan 2011 Cumartesi

21 Nisan 2011 Perşembe

امتحان ایین نامه

عرض کنم که 2 ماه پیش رفتم امتحان ایین نامه رانندگی دادم ان هم به فارسی -به همه زبانها میشه امتخان داد اگر تا 6 غلط داشته باشی ایین نامه راقبولی .من 3 غلط اوردم قبول شدم .اگه رد بشی بار دوم باید 3 غلط یا کمتر داشته باشی تا قبول بشی بار سوم بدون غلط بار چهارم دوباره باید 30 دلار بریزی تا پروسه رو از نو شروع کنی .همون روز ثبت نام می کنی همون جا امتحان می دی میای بیرون .عکس رو هم همون جا با کامپیتوتر می گیرن . همه چی برقی . برای امتحان شهری هم حدودا 1 ماه وقت میدن باید با ماشین خودت بری یا ماشین از جایی گیر بیاری .من ماشین نخریدم فعلا برای همین یه بار شهری رو تاریخش رو عوض کردم .امیدوارم این دفعه بخرم یه کم تمرین کنم برم امتحان . ماشین ارزون هست با 2000 دلار میشه یه هوندا یا مزدا یا شورلت مدل 2000 خرید . برای اطلاعات درباره امتحان رانندگی میشه به سایت دی -ام.و رفت و ته و توه قضیه رو دراورد .DMV

20 Nisan 2011 Çarşamba

برو کار می کن مگو نیست کار

اقا نبودیم که نبودیم- اینترنت نداشتیم - 3 ماه از امدنمون گذشت ولی هنوز کار پیدا نکردیم .کارها همه درپیتی هستند البته ما هم تخصصی که به درد اینجا بخوره نداریم ولی همون کارهای ساده هم درپیتی هستند مثلا کاغذ پیتزا پخش کنی چسبوندن به در مردم ان هم ساعت 5 تا 10 صبح یعنی شب باید در مغازه بخوابی  چون محل کار خیلی دوره و اتوبوس و تراموا هم از ساعت 6 صبح شروع به کار می کنند . اینجا ماشین نداشته باشی کلا کار گیرت نمی اد - اینجا میگن ماشین پات هست تلفن گوشت لپ تاپ چشمت  بدون این 3 زندگی ات می لنگه .

21 Şubat 2011 Pazartesi

آب امریکا

  روزای اول که اومده بودیم از دیدن ادمهایی که از خودشون اداهای مختلف در می اوردند راستیتش یه کم تعجب میکردیم . فکر میکردیم یا زیاد خوردن ونشنگول شدن  یا زده به سرشون تو خیابون بریک بزنن ببین خول شدن چه عالمی داره .اخه ما تو مملکت خودمون یا مملکتهای دوروبرمون خلاف سنگین بچه ها اواز خوندن در حین راه رفتن بود ولی اینجا طرف وامیسته وسط پیاد رو یا گوشه خیابون مثل دی جی ها یه چیزی می کنه تو گوشش واسه خوذش بریک می زنه انگار مایکل جکسون رو صحنه رفته . ولی گویا از اب امریکاست این خصوصیات . چون هنوز چند روز نگذشته بر و بچ هم شروع به ارایه حرکات غیر عادی و در اوردن صداهای عجیب و غریب کرده اند و البته خودم هم از این عارضه دور نمونده ام .تو خونه صداهای جک و جونور و مرغ و خروس از خودم ول می کنم تو خیابون هم با خودم بلند بلند حرف می زنم  بعد یهو به خودم میام دور و بررو نگا میکنم ببینم کسی منو دیده یا نه . فک کنم چند ماه بگذره حسابی یه دی جی خیابونی بشم . شاید از خلوتی شهر و هوای باصفا و هزارتا چیز مثبت باشه که ادم خل میشه . تو ایران از فشار سختی ها خول میشدیم انگار اینجا مردم از خوشی خل میشن . د

16 Şubat 2011 Çarşamba

روزمرگی

امروز کارت اجازه کارمون اومد . هر روز یه کارت برامون می رسه .این کشور چقدر کارت بازاره . رفتیم ازمایشات پزشکی .تو مرکز یه خانم ایرانی هم هست  خانم افشارکارمون رو با محبت انجام میده . رفتیم ازمایش خون بدیم دکتره  یه تلمبه به رگمون بست هر چی خون داشتیم مثل دراکولا کشید . 6 تا بطری پر کرد .فک کنم می خواد بفروشه خون ما رو. تازه 6 تا ظرف هم داده که هر روز به 2 تاش ب...نیم و درش رو ببندیم و براش ببریم . گذاشتیم زیر تخت که فردا براش ببریم . فک کنم می خوان درجه فشار رو بسنجن و ببین در اثر خوردن و خوابیدن ادمای مختلف هر روز  چقد گشادتر میشن . قراره جمعه بریم خانه جدید .یه خانه 2 خوابه برای 5 نفر ماهیانه 1400 $ . 4 ایرانی و یه افغانی . رفتیم باید به فکر وصل کردن اینترنت باشیم تا امورات بگذره .    .

11 Şubat 2011 Cuma

اخر شانس

امروز صبح رفتم کلاس زبان . 10-15 نفر ادم از همه مدل بودیم .سیاه بود عرب تایلندی کره ای ایرانی و...  همه هم ای کیو . خدا به امریکا رحم کنه .خانم معلم موقع توضیح دادن درس  یه چیزایی میگه بعد بلند بلند میخنده ولی هیچ کسی نمی خنده فقط بعضی ها با تعجب به همدیگه نگاه میکنند و نیش خند میزنند  . فکر می کنم چیز خنده داری میگه که میخنده . حالا شاید ما 5-6 ماه دیگه وقتی زبانمان یه کم بهتر شد به حرفای امروز معلم بخندیم .  امروز داشتند دوچرخه خیرات میکرند .3-4 تا از دوچرخه ها خوب بودند و ارزش داشتند ولی بقیه قراضه میزدند کلا 12 تا بود . نفری 1 دونه کلاه ایمنی دادند بعد رفتیم دوچرخه بگیریم شماره نوشته بودند دستم رو کردم تو نمره 12 در اومد یعنی  همه دوچرخه ها رو انتخاب میکردند اخری هر چی موند من بردارم .منم شماره رو دادم به پسر بچه یکی از خیرات کننده ها کلاه ایمنی رو هم گذاشتم سرش و رفتم .لوک خوش شانس به من میگن .دیروز هم صبح بلند شدم که مثلا برم کلاس  . بااتوبوس رفتم مرکز شهر بعد سوار تراموا شدم  یه وقت به خودم اومدم دیدم تراموا از شهر خارج شده داره تو بیانونا ویراز میده  پیاده شدم این دفعه این وری سوار شدم اومدم تا اول خط نمی دونستم کدوم ایستگاه باید پیاده شم قبلا یه بار اومده بودم ولی ازبس همه ایستگاهها به هم شبیه هست از صبح ساعت 8 تا 11.30 ظهر هی بالا پایین رفتم اخرش ایستگاه مورد نظر رو پیداکردم وقتی پیاده شدم دیدم بچه ها ایستگاه هستند گفتند کلاس تموم شده چرا الان اومدی ؟ دیگه روم نشد بگم ادم به این گنده گی گم شده بودم و مجبور شدم تو همه ایسگاهها پیاده بشم تا بلاخره اینجا رو پیداکنم . گفتم نه من کلاس نیومدم کار دیگه دارم . رفتم ساختمون وقتی همه رفتند و ابها از اسیاب افتاد منم برگشتم خونه.

10 Şubat 2011 Perşembe

سانفرانسیسکو

چند روز پیش رفتم سانفرانسیسکو . از ایستگاه سان ماتائو بلیط ترن گرفتم به قیمت 13 دلار رفت و برگشت .از سن خوزه تقریبا 45 دقیقه راه است . شهر قشنگی است با ساختمانهای دراز و بلند کنار دریا  .مرکز شهر رفتم .کلی ذوق زده شده بودم از دیدن ادم تو خیابونها .اخه تو سن خوزه اصلا ادم نمی بینی تو خیابوناش . اینجا از بس ادم کم  ادم وقتی با ادمها روبرو میشه هر کی ادم رو می بینه های /سلام خودمانی/ میکنه به ادم و رد میشه. رفتم پل گلدن گیت رو هم دیدم و غروب برگشتم سان خوزه .سوار اتوبوس شدم از مرکز شهر بیام ایستگاه ترن به راننده گفتم می خوام برم ایستگاه ترن سن خوزه  نمی دونستم به سن خوزه سن هوزی میگن راننده یه مرد میانسال چشم بادامی بود گفت سن هوزیییییی؟؟؟؟ ترنننن ؟؟؟؟؟ بعد مشت اش رو گرفت جلو من و چند بار باز و بسته کرد و صدای بوق قطار دراورد بووووبوووو و گفت ترنننن؟ گفتم اره بابا ترن.  موقع ظهر دیدم یه اغذیه فروشی غذا گذاشته هر کی میره یه ظرف یه بار مصرف ورمیداره هر چی دلش میخواد ورمیداره میاد قاشق چنگال میگیره میره . فکر کردم طرف چشم بادومی داره خیرات میده منم رفتم یه ظرف برداشتم رفتم قاشق بگیرم گفت غذا رو بزار رو ترازو دیجیتال  گذاشتم بعد گفت 10 دلار .چشمای من مثل شماره های ترازو دیجیتال هی فرکانس عوض کرد  خلاصه 10 دلار رو دادیم  .انجا هم چشم بادامی خیلی  زیاده اما نه به اندازه اینجا .انجا سیاه هم زیاد داره. امریکایی هم داره کم و بیش . ولی شهر همچنان دست چشم بادامی هاست
هنوز نمی دونیم خود امریکاییها کجای امریکا زندگی می کنند و سخت کنجکاوم این مسئله رو کشف کنم . به بچه ها میگم به نظرم برای دیدن امریکاییها باید به عراق و افغانستان بریم. فکر نمی کردم تو امریکا  نشه امریکایی پیدا کرد. به نظر میاد نسلشون منقرض شده واسه همینه اوباما رییس جمهور شده. .